می خــواهم از ستیــز بگویم
زان فصـل بـرگ ریــز بگویم
بسیـــار گفتــه ام ز شهیـدان
بگــذار بــــاز نیـــز بگــویم
از آن به جـای مـانده بـدن ها
در پشــت خاکریــز بگــویم
خمپـاره را نـه روی کنــم بـاز
از جســم ریــز ریــز بگویم
از خون و خاک و آتش و فریاد
از درد و سینــه خیـز بگویم